Cultural Cringe

نوشتاری درباره احساس کهتری ملی

Hamoon Soleimani
14 min readMar 1, 2021

در دانش روانشناسی معاصر «احساس کهتری» مقوله‌ای است که بر روی آن فراوان بحث شده است. پیاژه، آلفرد آدلر، روبین گیلبرت، کلینبرگ و دیگران در تحـلیل ابعاد و جهـات «احساس کهتری» که در فـارسی به آن «احـساس حقارت» ویا «خود کمتـربینـی» و یـا «احـساس پستی» نیز گفته
می‌شود، آثار با ارزشی نگاشته‌اند. متاسفانه در ایران، هنوز این مقـوله در دانش روانشناسی به شایستگی مورد بحث واقع نشده است.[۱]
پدیده احساس خودکهتری ملی (Cultural Cringe) که زیر مجموعه ای از احساس کهتری محسوب میشود،پدیده ای مهم در مطالعات فرهنگی و جامعه شناسی ست که با فراگیری رسانه،موج جدیدی از آن خصوصا در کشور های درحال توسعه،در حال وقوع است.
اما به دلایلی نامشخص،آنطور که باید،مورد مطالعه و تحقیق قرار گرفته نشده است.شاید به این دلیل که منشا موج جدید،از طرف کشور هایی است که بنیان مطالعاتی و تحقیقاتی به نسبت ضعیفی تری دارند.
در وهله اول کمی موضوع را بشکافیم.نباید با معادل سازی فارسی واژه Cultural Cringe به <احساس کهتری ملی> اینگونه در نظر گرفت که ابعاد این پدیده تنها در مورد کشورهاست.خیر!
این احساس درونی از اعضای خانواده و اقوام و زبان را تا نژاد و قاره در برمیگیرد.

مقدمه

نظریهٔ انتقادی(Critical theory)،رویکردی از فلسفه اجتماعی و جنبشی فکری-فلسفی است که به نقد جامعه و فرهنگ در سرتاسر علوم اجتماعی و انسانی می‌پردازد. این اصطلاح دارای دو معنای کاملاً مختلف با ریشه‌های متفاوت است. یکی ریشه در جامعه‌شناسی و دیگری ریشه در نقد ادبی دارد؛ که در بخش جامعه‌شناسی و فلسفهٔ سیاسی، اصطلاح نظریهٔ انتقادی با فلسفهٔ نئومارکسیستی و مکتب فرانکفورت توصیف شده‌است.(1)

نظریه انتقادی رویکردی به فلسفه اجتماعی است که برای ارزیابی و به چالش کشیدن “ساختارهای غالب( power structures)” بر ارزیابی و انتقاد از جامعه و فرهنگ تأکید دارد.با ریشه هایی در جامعه شناسی و نقد ادبی، این ادعا می کند که مشکلات اجتماعی بیشتر تحت تأثیر ساختارهای اجتماعی و مفروضات فرهنگی است تا عوامل فردی و روانی.حفظ این ایدئولوژی مانع اصلی رهایی انسان است.نظریه انتقادی اساساً توسط نظریه پردازان مکتب فرانکفورت ، هربرت مارکوزه ، تئودور آدورنو ، والتر بنیامین ، اریش فروم و ماکس هورکهایمر تاسیس شد. هوركهایمر یك نظریه را از آنجا كه می خواهد “انسانها را از شرایطی كه به بردگی می کشد” آزاد كند ، انتقادی توصیف كرد.(2)

Critical theory

مطالعات فرهنگی (Cultural studies)، شاخه‌ای از نظریه انتقادی است. مجموعهٔ آثار گوناگونی با جهت‌گیری‌های متفاوت، و معطوف به تحلیل انتقادی اشکال و فرایندهای فرهنگی در جوامع معاصر و نزدیک به معاصر است که جامعه‌شناسی، نظریه اجتماعی، نظریه ادبی، مطالعات فیلم/ویدئو، انسان‌شناسی فرهنگی و تاریخ/نقد هنر را برای مطالعه پدیده‌های فرهنگی در جوامع صنعتی ترکیب می‌کند.(3)

Cultural studies

احساس کهتری ملی(Cultural cringe) در مطالعات فرهنگی و انسان شناسی اجتماعی (social anthropology) ، یک احساس حقارت و خود کم بینی (Inferiority complex) درونی شده است که باعث می شود مردم یک کشور،فرهنگ خود را به عنوان فرهنگ حقیرتر از فرهنگ سایر کشورها نفی کنند که به طور نزدیکی با مفهوم ذهنیت اسعتماری (colonial mentality) در ارتباط است و اغلب سبب پیامد جریان ضد روشنفکری (Anti-intellectualism) و ضدیت با متفکران ، دانشمندان و هنرمندان که اهل کشور مستعمره یا مستعمرات سابق هستند،میشود.(4)
در تعریف احساس کهتری می‌توان گفت که در واقع نوعی«خود نگهداری» (conservation) یا حفظ خویشتن و تامین پیروزی خود برای زندگی در یک محیط نابرابر و نابهنجار و نابسامان است که ناشی از تحمیل تفوق و برتری دیگران (اشخاص، طبقات و یا اقوام) بر فرد باشد و این خود عقده ای را در فرد ایجاد می‌کند که عمل و کنش به آن می‌تواند «احساس کهتری» را برطرف سازد و یا چنین انگاشته می‌شود. این احساس نقش عظیمی در تکوین شخصیت و تعیین سرنوشت و تثبیت خلق و خوی فرد در تمام مراحل زندگی وی دارد.(۱)

Lawson (right) with J. F. Archibald, founder of The Bulletin

هنری لاوسن در سال 1894 در مورد این احساس حقارت در مقدمه کتاب Short Stories in Prose and Verse نوشته است :
“نویسنده استرالیایی ، تا زمانی که “دادرسی لندن” را بدست نیاورد ، فقط به عنوان مقلد نویسندگان شناخته شده‌ی انگلیسی یا آمریکایی پذیرفته می شود و حتی زمانی که تبدیل به شخصی تراز اول میشود ، همچنان با پسوند و برچسب نامیده میشود.مثلا “ساوتی استرالیایی”،”برنز استرالیایی”،”هارت استرالیایی”،”کیپلینگ استرالیایی”.(نویسندگان و شاعران مطرح انگلیسی-آمریکایی…)
بنابر این مهم نیست که او چقدر صاحب اثر باشد.با اینگونه مطرح شدن توسط کشور خویش،در اصل به سرقت ادبی متهم میشود.مردم تصور میکنند که او را تشویق میکنند،اما در واقع به او ضربه خواهند زد.
اما به یاد داشته باشید، به محض اینکه نویسنده جنوبی(استرالیا) به “خانه”(انگلستان) برود و در آنجا مقداری شناخته شود ،او به “فلان نویسنده مشهور استرالیایی که اخیراً آثار وی در لندن بسیار مورد توجه قرار گرفته است” تبدیل خواهد شد. و ما اولین بار است که از طریق تلگراف نام او را می شنویم ، حتی اگر به مدت 10 سال در استرالیا در اوج نویسندگی اش باشد!(5)

Phillips, Angell Arthur (1900–1985)

اصطلاح “cultural cringe” نخستین بار پس از جنگ جهانی دوم در استرالیا توسط منتقد و مفسر اجتماعی ملبورن آرتور فلیپس(A. A. Phillips) ابداع شد و در مقاله ای تاثیرگذار و بحث برانگیز به همین نام(On The Cultural Cringe) در سال 1950 تعریف شد و این احساس حقارت ریشه‌ای را که روشنفکران محلی با آن دست به گریبان بودند و به وضوح در تئاتر ، موسیقی ، هنر و نامه های استرالیا برجسته بود ، کشف کرد.

مفاهیم این بینش به طور بالقوه در مورد همه ملت های مستعمره مطرح است ، و این مقاله اکنون به عنوان سنگ بنای توسعه پسااستعماری(Postcolonialism) در استرالیا شناخته شده است. در واقع ، فیلیپس اظهار داشت كه عموم مردم تصور می کنند هر چیزی كه توسط نمایشنامه نویس ها ، بازیگران ، نوازندگان ، هنرمندان و نویسندگان محلی تهیه می شود ، در مقایسه با آثار همتایان اروپایی و آمریكایی،لزوما كمبود ذاتی دارد. به قول شاعر Chris Wallace-Crabbe ، استرالیا با شکست،قافیه می شود! تنها راهی که هنرمندان حرفه ای میتوانستند برای کسب احترام مقابل عموم انجام دهند، این بود که یا از مدهای خارج از کشور پیروی کنند ، یا اغلب دوره ای از کارشان را در انگلستان بگذرانند.
فیلیپس آرزو داشت یک فرهنگ ملی ایجاد کند که هیچ حس حقارتی نسبت به انگلیس نداشته باشد و در واقع از اینکه استرالیایی باشد خجالت نکشد.
در برخی از مشاغل، این نگرش ریشه دار به شدت بر فرصتهای شغلی تأثیر می گذاشت. متقاضیان متولد انگلیس یا اروپا هنگام تقاضا برای مشاغل،بر ساکنان محلی ترجیح داده می شدند و فقط استرالیایی هایی که در لندن کار کرده بودند شایسته انتصاب یا ترفیع بودند. به این ترتیب ، از اوایل تا اواسط قرن بیستم ، حقارت فرهنگی باعث مهاجرت دسته جمعی بسیاری از جوانان با استعداد استرالیایی در طیف وسیعی از رشته ها ، از هنر تا علوم،به انگلستان شد.[6][7] . حقارت فرهنگی همچنین موجب انتصاب بسیاری از بریتانیایی های سابق در مناصب ارشد دولتی استرالیا شد.

Postcolonialism

لاوسون در پیشگفتار 1894 خود ادامه داد: “همان روح پلید سعی در عنوان کردن بزرگترین نویسندگان داستان کوتاه مدرن به عنوان “ دیکنز کالیفرنیایی “ دارد، اما نه آمریکا به این شکل ساخته نشد و نه برت هارت! حسادت فرهنگی استرالیایی ها و کلاهبرداری فرهنگی آمریکایی ها نشان دهنده تضاد عمیق بین تجارب آمریکایی و استرالیایی در خارج شدن از سیطره انگلیس است. فیلیپس که به طور خاص با استرالیا سروکار داشت ، خاطرنشان کرد که ورزش تنها زمینه ای است که در آن مردم عادی پذیرفته اند که ملتشان می تواند در سطح بین المللی عملکرد و برتری داشته باشد.در واقع ، گرچه آنها به سطح ورزشکاران و ورزشکاران ملی خود افتخار می کردند و آنها را همیشه درجه یک می پنداشتند اما استرالیایی ها باور داشتند که گویی در مهارت های فکری و ذهنی فقط استعدادهای درجه دو تربیت می کنند. برخی از مفسران معتقدند که حقارت فرهنگی به جریان ضد روشنفکری (Anti-intellectualism) منجر میشود که زیربنای زندگی عمومی در استرالیا است.[8]

در ایران

یکی از پیامد های شوونیسم(میهن‌شیفتگی) در دوران پهلوی که همچنان ترکش هایی از آن به جا مانده است،بروز حقارت فرهنگی بر اثر ضعیف شمرده شدن زبان ها و بطور کلی پدیده آسیمیلاسیون به خصوص در دوره رضاشاه بود.در ایران با پدیده جوک های قومیتی روبرو هستیم که البته ممکن است هر جای دیگر دنیا وجود داشته باشد اما باز هم مردود است و برچسب Hate Speech میخورد.

البته در سالیان اخیر،مردم به مضر بودن این امر آگاه شده اند.
جوک را با طنز نباید اشتباه گرفت.از نظر فنی کاملا در دسته بندی جداگانه ای قرار میگیرند.در میان انواع مقوله‌ی «خنده»، جوک از همه نازل‌تر و فروتر تعریف شده است. در جوک هدفی والا و انسانی وجود ندارد. هدف آن به طور کلی تحقیر، توهین، استهزا، کم انگاری توام با تهجین است. اگر در لطیفه و مزاح، هدف فقط ایجاد بشاشت و شادی در خواننده و شنونده است، و اگر در طنز، اهداف سیاسی دنبال شود، در جوک فقط هدف تحقیر و توهین موذیانه به طرف است.(۱)
به سبب تحقیر های قومیتی از طرف شوونیستها،بسیاری از اقوام ایرانی دچار نوعی حس کذایی حقارت درونی (که مقطعی و گذراست) شده اند و باعث شده فرزندان خود را به بهانه‌هایی نظیر«لهجه دار شدن»،«کاربردی بودن زبان فارسی»، «خوب درس خواندن در مدرسه» و در اصل به خاطر کتمان «احساس کهتری مقطعی و گذرا»، از آموزش زبان مادری محروم سازند.

در فلیپین:

مطلبی که J.P Canonigo در مورد کشورش فیلیپین نوشته،نکات جالبی را در برگرفته و بی شباهت به مشاهدات ما در ایران نیست.
او اشاره میکند که فیلیپین علی رغم اینکه پتانسیل و جاذبه های بسیاری دارد،در مقایسه با همسایگان خود،چین،ژاپن،کره،سنگاپور،مالزی،تایلند،اندونزی و ویتنام از زیرساخت مناسبی برخوردار نیست و عقب مانده است.او اشاره میکند مترو مانیلا (پایتخت فلیپین) با همه پیشرفت ساخت و ساز آپارتمان ها و مراکز خرید غول پیکر و بزرگراه های حجیم، به لطف شهرسازی ضعیف،فساد اداری و شهرنشینی سریع،دچار ترافیک و قفلی شدیدی شده است.(این این متن اشاره میکند که افراد،مصلحت شهر را در نظر نمی‌گیرند و فقط اهداف تجاری دارند)
اکثر توسعه دهندگان به جای اینکه به ساخت سازه هایی که به توسعه زیر ساخت شهری کمک کند بپردازند، بیشتر و بیشتر به ساخت متجمع تجاری هایی مدرن لزوما به سبک غربی روی آورده اند.
متاسفانه ما تلاشی در جهت برجسته سازی زبان معماری کشورمان انجام نداده ایم.زمانی که شما در بانکوک،جاکارتا،پکن یا توکیو قدم بزنید،بلافاصله آنجا را میشناسید چون ویژگی های بصری منحصر به فرد خود را دارد که کاملا با فرهنگ و تاریخ خود مطابق است.مهم نیست که سازه های آنجا اخیرا ساخته شده باشد یا خیلی وقت قبل،سازه هایشان خود را به روشنی معرفی میکنند.
اما ما فلیپینی ها در بحران هویتی هستیم که نمیتواند تجربه شهری (Urban Exprience) را با هویت مان پیوند بزند.زبان معماری Bahay Kubo و Bahay na Bato دارند جایشان را به معماری های غربی(مدرن یا حتی باستانی) میدهد.

Bahay Kubo
Bahay na Bato

عجیب است که سازه های تصاویر زیر،نه در یونان بلکه در فیلیپین قرار دارند.

Temple of Leah

سازنندگان این بناها در حالی ادعای جذب توریست میکنند که بسیاری از بنا های قدیمی را در حالت زوال رها کرده یا تخریب میکنند تا بنا های به قول خودشان مدرن را جایگزین آن ها کنند.

Greek ruins at Batangas’ Fortune Island

فیلیپین معماران ، مهندسان ، طراحان داخلی و سازندگان با استعداد و ماهر زیادی دارد که در نهایت برای کار به خارج از کشور می روند. با وجود داشتن 38500 معمار ثبت شده ، فقط 28.8 میلیارد دلار به زیرساخت ها و سایر پروژه های ساختمانی اختصاص یافته است. در همین حال ، اندونزی فقط 5500 معمار ثبت شده دارد اما بیش از 344 میلیارد دلار ساخت و ساز دارد![14]

در دیگر کشور ها

این احساس در خصوص سایر ملت های جهان نیز وجود دارد.
برای مثال بسیاری از تحلیلگران در کانادا اظهار داشتند که روند مشابه استرالیا نیز در آن کشور وجود دارد. تقریباً همه صنایع فرهنگی کانادا ، از جمله موسیقی ، فیلم ، تلویزیون ، ادبیات ، هنرهای تجسمی و تئاتر ، باید (تا حدودی) علیه تصور مخاطبان کانادایی (مبنی بر کم اهمیت بودن و عدم شایستگی آثار کانادایی در مقایسه با آثار آمریکایی یا انگلیسی) مقابله کنند.به طور معمول ، مفسران فرهنگی کانادایی از کلمه عقده حقارت کانادایی(Canadian inferiority complex) استفاده می کنند.[9][10]
گفته می شود نیوزیلندی ها از یک حقارت فرهنگی رنج می برند و لهجه انگلیسی نیوزلند از دهه 1900 تحت تأثیر یک خودکم بینی فرهنگی قرار گرفته است اما در سال های اخیر رو به کم شدن است.
سیاستمداران و تحلیلگران ادعا میکنند در اسکاتلند نیز پدیده حقارت فرهنگی تحت عنوان Scottish cringe وجود دارد.[11]
این مفسران فرهنگی ادعا می کنند که یک احساس حقارت فرهنگی توسط بسیاری از اسکاتلندی ها احساس می شود که مرتبط با حس تسلط انگلیسی یا فرهنگ برتری انگلیسی(Anglocentrism) ، مرکزیت و اهمیت لندن در پادشاهی است.

که در نتیجه،بعضی اسکاتلندی ها حس رنجش و عدم موفقیت میکنند.[12]
این احساس شرم در بعضی از اسکاتلندی ها،در ابراز بی ارزشی هویت اسکاتلندی و میراثی مانند زبان گیلیک اسکاتلندی (Scottish Gaelic) و اسکاتس(Scots language) و دامن اسکاتلندی(Kilt) دیده میشود.
خود کم بینی فرهنگی در برزیل اولین بار با اصطلاح “Mongrel complex” توسط نلسون رودریگز،نویسنده و رمان نویس مطرح شد.که ریشه در جام جهانی 1950 و شکست از تیم اروگوئه داشت.این احساس در سال 2014 و در شکست سنگین مقابل آلمان در نیمه نهایی 2014 بار دیگرخودش را نشان داد.[13]

By “Mongrel Complex” I mean the inferiority in which Brazilians put themselves, voluntarily, in comparison to the rest of the world. Brazilians are the reverse Narcissus, who spit in their own image. Here is the truth: we can’t find personal or historical pretexts for self-esteem.

— Nelson Rodrigues

این احساس کهتری ملی و تمایل به دید انگلستان برای راهنمایی یا تأیید ، توسط برخی “ذهنیت استعماری(colonial mentality)” توصیف شده است. بیشتر کشورهای مستعمره سابق معمولاً از “ذهنیت استعماری” رنج می برند.

این وضعیت در استرالیا به دلیل ریشه تاریخی انتقال مجرمان از بریتانیا به آنجا،وخیم تر به نظر میرسد*. اگرچه ما از آن زمان سعی در پذیرش تاریخ محکومین خود داشته ایم و اکنون آن را به عنوان نشان غرور ضد استبدادی میدانبم ، اما هنوز اثرات مضر آن را احساس می کنیم.(1)

  • بین سالهای 1788 و 1868 ، حدود 162000 محكوم از انگلیس و ایرلند به مستعمرات کیفری مختلف در استرالیا منتقل شدند.
    بیشتر محکومین به خاطر جرایم عمومی و معمولی به استرالیا فرستاده میشدند، تعداد قابل توجهی نیز زندانیان سیاسی بودند. محکومان جرائم جدی مانند تجاوز به عنف و قتل با مجازات مرگ مواجه بودند و جزو گروه ارسالی قرار نمی‌گرفتند و بعضا در دهه 1830 منتقل شدند. برخی از محکومان در پایان دوره محکومیت خود در استرالیا ساکن شدند و بعضاً افراد تأثیرگذاری در جامعه جدید شدند. اما داشتن محکومیت به عنوان یک نکته منفی اجتماعی باقی ماند و بعدها استرالیایی‌ها از داشتن سابقه محکومیت توسط گذشتگان خود احساس شرمندگی کردند. این وضعیت بهبود پیدا کرده و امروزه گاه احساسات مثبت نیز با فهمیدن سابقه محکومیت در نسب خانوادگی در استرالیایی‌ها دیده می‌شود. تقریباً 20٪ استرالیایی های مدرن از بازماندگان محکومان منتقل شده هستند.(2)
The Costumes of the Australasians: watercolour by Edward Charles Close shows the co-existence of convicts, their military gaolers, and free settlers

ارتباط با بیگانگی فرهنگی (Cultural alienation)

فرومایگی فرهنگی(cultural cringe) با بیگانگی فرهنگی(روند بی ارزش سازی یا کنار گذاشتن فرهنگ خود یا پس زمینه فرهنگی) ارتباط تنگاتنگی دارد. فردی که دچار از خود بیگانگی فرهنگی شده است برای فرهنگ خود یا فرهنگ میزبان ارزش کمی قائل است و در عوض گرسنه یک ملت استعمار گر(colonising nation)-گاهی تحمیل شده-است.
تئوریسین های پسااستعماری (post-colonial) همچون Bill Ashcroft ، Gareth Griffiths و Helen Tiffin ، از خودبیگانگی را با جابجایی یا آوارگی برخی از مردم (به ویژه آنهایی كه از فرهنگ های مهاجر هستند و برای ارزش های خود به یك ملت دوردست نگاه می كنند) مرتبط میدانند.جوامع بیگانه فرهنگی اغلب احساس ضعف هویت فرهنگی میکنند و ارزش کمی برای خود قائل هستند.

گفته شده است که رایج ترین نمود این بیگانگی در میان ملتهای پس از استعمار در حال حاضر اشتها برای همه چیز “آمریکایی” است ، از تلویزیون و موسیقی ، لباس ، اصطلاحات و حتی نامها.

افراد بیگانه فرهنگی نیز دانش یا علاقه کمی در مورد تاریخ جامعه میزبان خود نشان خواهند میدهند ، و هیچ ارزش واقعی برای چنین مواردی قائل نیستند.
مسئله ازخودبیگانگی فرهنگی باعث شده است که Brian Head و James Walter جامعه شناسان استرالیایی مفهوم فرومایگی فرهنگی را به این باور تفسیر کنند که کشور خود، “یک مکان واقع در حاشیه و مطیع” است و “استاندارد های فکری و نوآوری نزد دیگران است”. در نتیجه ، شخصی که این اعتقاد را دارد،تمایل دارد که ارزش فرهنگی ، آکادمیک و هنری کشور خود را بی ارزش کند و فرهنگ “برتر” کشور دیگر (استعمارگر) را ارج نهد.

پانویس

ذهنیت استعماری (Colonial mentality) چیست؟
ذهنیت استعماری عبارت است از احساس حقارت درونی قومی یا فرهنگی که مردم در نتیجه استعمار آنها توسط گروه دیگری احساس می کنند.با باور اینکه،ارزشهای فرهنگی استعمارگر ذاتاً از ارزش خود برتر است.این اصطلاح توسط محققان پسااستعماری برای بحث در مورد اثرات نسلی در مستعمرات، پس از استعمارزدایی استفاده شده است.
در روانشناسی از ذهنیت استعماری برای توضیح موارد افسردگی جمعی ، اضطراب و سایر مشکلات فراگیر روانی در جمعیتهایی که استعمار را تجربه کرده اند استفاده شده است.
فرانتس فانون در کتاب دوزخیان روی زمین (French: Les Damnés de la Terre), published in 1961) با استفاده از روانپزشكی تحليل كرد كه چگونه استعمار فرانسه و كشتار جنگ الجزاير از نظر رواني بر هویت و سلامت رواني الجزايری ها تأثير گذاشته است.

نتیجه‌گیری

احساس خودکهتری ملی از آنجایی که پیوند تنگانگی با Inferiority complex (حقارت درونی) دارد،میتواند به عنوان یکی از پیامد های آن در افراد بروز کند.بعضی از پژوهشگرانی همانند آلفرد آلدر بیان میکند که وجود محرکی از این احساس حقارت،در صورت تلاش برای اهداف متعالی،میتواند باعث پیشرفت شود و مفید واقع شود.اما باید به شدت از نوعی که سبب افسردگی و مانع توسعه میشود،جلوگیری کرد!

به باورخودم فرهنگ ها بر یکدیگر برتری ذاتی ندارند (و هر کدام زیبایی و جذابیت خود را دارند).
چیزی که باعث ارجمندی ما انسان ها میشود پدیده ای نیست که در کسب آن نقشی و اختیاری نداشته ایم (زبان،رنگ پوست،ملیت،لهجه و…) بلکه ویژگی های مثبتی است که با تلاش آن ها را کسب میکنیم،پس به جای تقلید های کورکورانه و نفی هویت فرهنگی،بهتر است مسیر تحول را در غالب فرهنگ کنونی پیش ببریم.
یادمان باشد تقدس گرایی کشور باعث مرگ و آواره شدن میلیون ها نفر در طول تاریخ و شکل گرفتن انواع و اقسام حکومت های دیکتاتوری و پلیسی شده.
از طرف دیگر ، افراد زیادی را مشاهده میکنم که در مخالفت با فاشیسم،(اغلب ناخودآگاه) از آن طرف بام افتاده و دچار پدیده حقارت فرهنگی شده اند.اکثر این افراد از نظر شخصیتی نیز دچار تزلزل هستند چون حقارت فرهگی یکی از نمود های انزوای اجتماعی و کمبود اعتماد به نفس است!

Sources

1- Geuss, R. The Idea of a Critical Theory Archived 12 February 2020 at the Wayback Machine. Cambridge: Cambridge University Press. ch. 4.

2- Bohman, James (2019), “Critical Theory”, in Zalta, Edward N. (ed.), The Stanford Encyclopedia of Philosophy (Winter 2019 ed.), Metaphysics Research Lab, Stanford University, retrieved 27 November 2020
3- “Cultural studies” is not synonymous with either “area studies” or “ethnic studies,” although there are many cultural studies practitioners working in both area studies and ethnic studies programs and professional associations (e.g. American studies, Asian studies, African-American studies, Latina/o Studies, European studies, Latin American studies, etc.).
4- Cultural cringe — psychology.wikia.org/wiki/Cultural_cringe
5- Colin Rodrick (ed.) Henry Lawson, Autobiographical and Other Writings 1887–1922 (Angus & Robertson, 1972) pp.108–109
6- Ashcroft, Bill; Gareth Griffiths & Helen Tiffin (1989). The Empire Writes Back: Theory & Practice in Post-Colonial Studies, pp.9–10, 61, 104–5, 144, London: Routledge. ISBN 0–415–01209–0.
7- Bhabha, Homi (1994). The Location of Culture, London: Routledge. ISBN 0–415–33639–2.
8- “Anti-Intellectualism in Australia”. Radio National. 5 October 2000. Archived from the original on 20 August 2007. Retrieved 17 January 2007.
9- “An ‘Un-American’ Cinema Archived 19 March 2007 at the Wayback Machine”, The Knoll. Retrieved 5 September 2006.
10- “Beyond the ‘cringe’: These Canadian artists have achieved global stature”. Ottawa Citizen, 27 January 2002.
11- “Annual Report 1999/2000” (PDF). NZ On Air. 2000. Archived from the original (PDF) on 27 September 2007.
12- “I want to end the Scottish cringe”, BBC News, 28 February 2004. Retrieved 10 June 2006.
13- Humberto Mariotti. “O Complexo de Inferioridade do Brasileiro”. Instituto de Pesquisa BSP. Archived from the original on 25 December 2007. Retrieved 4 January 2014.
14- Cultural Cringe, Brain Drain and the State of Philippine Architecture.J.P. Canonigo .Jan 4, 2019·6

منابع فارسی

۱- ترکی ستیزی و احساس کهتری-دکتر حسین محمدزاده صدیق

--

--

Hamoon Soleimani

Civil Engineering student, Interested in Linux, FOSS, Quant, ML. part-time writer.